صفحات وبلاگ لوگو آمار وبلاگ
دفتر وکالت دادگران 88019244 - 88019243 دوشنبه 97 آبان 14 :: 6:27 عصر :: نویسنده : دفتر وکالت دادگران
قرارداد کار از جمله عقودی است که میتواند به هر شکلی اعم از کتبی و شفاهی منعقد شود، اگرچه در شرایط تغییر کارفرما، امکان بروز اختلاف بر سر شرایط مورد توافق با کارفرمای قبلی وجود دارد اما تردیدی نیست که شرایط اساسی صحت عقد باید در قرارداد کار رعایت شود. قصد و رضایت طرفین قرارداد قرارداد کار مانند سایر عقود باید با قصد و رضای طرفین آن صورت گیرد. بدیهی است دو طرف قرارداد باید با تکیه بر عنصر اراده، قصد بر انعقاد عقد داشته و تعهدات ناشی از آن را با رضایت قبول کنند. اهلیت طرفین قرارداد برای انعقاد قرارداد کار، اهلیت قانونی طرفین جزو شرایط لازم است. به موجب قانون کار بر خلاف کارگر که همواره شخص حقیقی است، کارفرما میتواند شخص حقیقی یا حقوقی باشد. در صورت انعقاد قرارداد کار با تایید ولی آنان، کارفرمایان مکلفند دستمزد مورد توافق را پرداخت کنند. مشروعیت جهت قراردادیکی از شرایط اساسی صحت قرارداد کار این است که موضوع تعهد دارای جهت مشروع باشد. به عبارت دیگر عمل موضوع قرارداد کار باید مطابق شرع و قانون باشد بنابراین اگر فردی برای انجام کاری غیر مشروع مانند تهیه مشروبات الکلی یا آلات قمار و نیز غیر قانونی مانند تهیه مواد خوردنی و آشامیدنی فاسد و غیر بهداشتی به کار گمارده شود، به لحاظ غیر شرعی و غیرقانونی بودن امری که موضوع تعهد بوده، قرارداد کار باطل است. معین بودن موضوع قرارداداز شرایط دیگر صحت قرارداد کار، معین بودن موضوع قرارداد است. در حقیقت موضوع قرارداد کار، انجام «کار» در قبال دریافت «دستمزد» است. بر این اساس، تعهدی که کارگر انجام آن را به عهده میگیرد، باید کاملا معلوم و معین باشد. بنابراین در صورتی که فردی دارای چندین حرفه و مهارت شغلی است، باید مشخص شود که وی به چه منظوری استخدام شده است. به طور مثال ممکن است فردی با داشتن گواهینامه رانندگی و تخصص در تایپ رایانه به استخدام مطب پزشک یا دفتر وکالت وکیلی درآید. در این صورت باید معلوم شود وی برای کدام یک از مهارتها استخدام شده است. در این ارتباط و به منظور جلوگیری از اختلافات بعدی، آییننامه طبقهبندی مشاغل مقرر میدارد در کارگاههایی که مشمول طرح طبقهبندی مشاغل هستند، وظایف کارگر باید به طور دقیق در شناسنامه هر شغل تعیین شود. موضوع مطلب : کارگر, کارفرما, قرارداد کار, اداره کار, وکیل اداره کار یکشنبه 97 آبان 13 :: 7:5 صبح :: نویسنده : دفتر وکالت دادگران
برخی گمان میکنند برای وصول وجه چک از طریق دادگاه، فقط باید شکایت کیفری کنند. در حالی که حتی اگر این شکایت به نتیجه برسد، دادگاه تنها حکم به مجازات حبس خواهد داد و درباره طلب دارنده اظهارنظر نمیکند. هم درباره چکهای کیفری و هم چکهای حقوقی، دادگاه تنها در صورتی حکم به پرداخت مبلغ چک در وجه دارنده چک را صادر خواهد کرد که دارنده به عنوان خواهان، فرم مخصوص دادخواست را تکمیل و با پرداخت هزینه دادرسی از طریق ابطال تمبر و سایر تشریفات قانونی، آن را تحویل دفتر دادگاه کند. موضوع مطلب : چک, تعقیب کیفری, عدم مطابقت امضا, قلم خوردگی شنبه 97 آبان 12 :: 6:58 صبح :: نویسنده : دفتر وکالت دادگران
همانطور که می دانیم شخصی که وکالت کسی را می پذیرد، وظیفه دفاع از حق او را عهده دار می شود و حضور در جلسه دادرسی لازمه اعمال درست این تکلیف است. به همین علت قانون، حضور وکیل دادگستری در جلسه دادگاه را ضروری می داند. البته این ضرورت طبق ماده قانون آیین دارسی مدنی از حیث تکلیف وکیل است وگرنه صرف عدم حضور وکیل، براساس ماده 95 قانون آیین دادرسی مدنی اصولاً مانع رسیدگی دادگاه نیست. حال اگر وکیل همزمان در دو یا چند دادگاه دعوت شود، تکلیف فوق الذکر را چگونه به انجام رساند؟ ماده 42 قانون آیین دارسی مدنی در مقام پاسخ به این پرسش مقرر داشته است: «در صورتی که وکیل دادگستری همزمان در دو یا چند دادگاه دعوت شود و جمع بین آنها ممکن نباشد در دادگاهی که حضور او برابر قانون آیین دادرسی کیفری یا سایر قوانین الزامی باشد، حاضر شود و به دادگاه های دیگر لایحه بفرستد و یا در صورت داشتن حق توکیل، وکیل دیگری معرفی نماید.» مفاد این ماده تقریبا به نحو جامع تری و البته با مقداری تفاوت در ماده 28 قانون وکالت مصوب 1315 ( اصلاحی 1346 ) آمده است. برخی از قضات و وکلا از ماده 42 مذکور چنین استنباط کرده اند که اگر وکیل از سوی یک دادگاه حقوقی و یک دادگاه کیفری همزمان دعوت شوند، همواره باید دادگاه کیفری را مقدم دارند. این برداشت از عبارت «در دادگاهی که حضور او برابر قانون آیین دادرسی کیفری یا سایر قوانین الزامی باشد» به عمل آمده است. به نظر می رسد برداشت مزبور بنا به دلایل زیر اشتباه باشد: 1- اگر مقصود قانونگذار مقدم بودن دادگاه کیفری بر دادگاه حقوقی (از حیث حضور وکیل) به طورکلی بود، می توانست در عبارتی روشن و ساده بگوید: «باید در دادگاه کیفری حاضر شود.» به همین راحتی! نه اینکه عبارت طولانی فوق الذکر را بیاورد. 2- مقصود از الزامی بودن حضور وکیل دادگستری در ماده مورد بحث، موردی است که حضور وکیل از جهت تشکیل جلسه دادگاه الزامی است و نه صرفا از جهت تکلیف حرفه ای وکیل. به تعبیر دیگر در برخی موارد حضور وکیل جزو مقدمات تشکیل جلسه دادگاه است که اگر وکیل حاضر نباشد، به مانند موردی که به طرفین ابلاغ صحیح صورت نگرفته است، امکان تشکیل جلسه و انجام رسیدگی نخواهد بود. مثال این مورد، تبصره 1 ماده 186 قانون آین دادرسی کیفری است که حتی اگر متهم وکیل نداشته باشد دادگاه موظف است برای او وکیل تسخیری تعیین نماید. 3- مفاد ماده 42 در قانون آیین دادرسی مدنی 1318 نبوده است و از ابداعات قانون 1389 است که البته به نحو کامل تری در ماده 28 قانون وکالت وجود داشته و دارد. مفاد ماده 28 مزبور نیز موید توضیحات فوق است. 4- به طور کلی دلیلی بر تقدم دادگاه کیفری بر دادگاه حقوقی و بالعکس نیست. زیرا پیچیدگی و اهمیت هر دعوا با دعوای دیگر متفاوت است. البته حتی از جهاتی می توان گفت به طور کلی رسیدگی دادگاه حقوقی رسیدگی پیچیده تری است. زیرا در این دادگاه تشریفات دادرسی بیشتری اعمال می شود و مثلا اهمیت اقداماتی که صرفا باید در جلسه اول داگاه حقوقی به عمل آید بر کسی پوشیده نیست. با این حال قانونگذار هیچ دادگاهی را از حیث لزوم حضور وکیل مقدم ندانسته است و حتی تقدم دادگاه کیفری در حد تبصره 1 ماده 186 مورد اشاره نه به خاطر نفس و ذات دادگاه، بلکه به علت آن است که در صورت عدم حضور وکیل در جلسه آن دادگاه، موجبات رسیدگی فراهم نمی شود. با این توضیحات معلوم شد که برداشت مزبور ناشی از اشتباه در دو مفهوم « الزامی بودن حضور وکیل» است. که یک مفهوم ناظر به تکلیف وکیل و مفهوم دیگر ناظر به تکلیف دادگاه و تشکیل جلسه دادرسی است. موضوع مطلب : آیین دارسی مدنی, وکیل, حق توکیل, قانون وکالت پنج شنبه 97 آبان 10 :: 7:7 صبح :: نویسنده : دفتر وکالت دادگران
تعریف سرقفلی به این صورت است: سرقفلی ممکن است شاخصی از تجارت باشد که شرکتها را قادر میسازد تا سود مازادی نسبت به بازده سرمایهگذاری بهطور نرمال کسب نمایند. مازاد سود یعنی سود اضافی که بیشتر از سود معمولی باشد. مفهوم سرقفلی یعنی آنچه که سبب میشود مشتریان بیشتری برای شرکت جلب گردد. سرقفلی نقش یک دارایی را ایفا میکند و همانند یک دارایی شرکت، اثربخش عمل کرده و بهتدریج بهدست میآید و غیرقابل رویت و نامحسوس است. 2) مقدار حق سرقفلی مشخص است؛ ولی میزان حق کسب و پیشه قابل محاسبه نیست. 3) حق سرقفلی قابل اسقاط است؛ ولی اسقاط حق کسب و پیشه اسقاط ما لم یجب است. هر چند برخی می گویند با انعقاد عقد، سبب ایجاد شده است، و قابل اسقاط است. 4) حق سرقفلی قابل ضمان است یعنی با ارزیابی کارشناسی و تعیین ارزش آن، قابلیت ضمان را دارا است، در صورتی که به طور رسمی به ثبت رسیده باشد؛ ولی حق کسب و پیشه این قابلیت را ندارد. 5) حق سرقفلی قابل توقیف است و از حقوق مالی است و جزء اموال غیر منقول تبعی است و با تقدیم دادخواست تامین خواسته یا تقاضای توقیف، از طریق اجراییات اداره ی ثبت اسناد و املاک قابل توقیف است؛ ولی حق کسب و پیشه قابل توقیف نیست. 6) حق سرقفلی قابل واگذاری و انتقال به غیر است؛ ولی حق کسب و پیشه قابل واگذاری به غیر نیست مگر در صورت درخواست تجویز انتقال منافع و صدور حکم در این خصوص یا تفویض انتقال به غیر موضوع مطلب : حق کسب و پیشه, سرقفلی, مستاجر, وکیل چهارشنبه 97 آبان 9 :: 6:53 صبح :: نویسنده : دفتر وکالت دادگران
یکی دیگر از نوآوری های قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی این است که صرف تقدیم دادخواست اعسار تا سی روز پس از ابلاغ اجراییه به همراه ارائه صورت کلیه اموال، توسط محکوم علیه موجب خواهد گردید تا دادگاه دیگر نتواند وی را تا روشن شدن نتیجه قطعی اعسار یا ایسار او حبس کند. به طور مثال در دعوای مطالبه مهریه زوجه به طرفیت زوج، پس از محکومیت زوج به پرداخت مهریه، وی اقدام به تقدیم دادخواست اعسارمی نماید. مطابق قوانین سابق وی تا روشن شدن نتیجه رسیدگی دادگاه مبنی بر تشخیص اعسار یا ایسارش مجبور می بود تا در حبس بماند. بنابراین زوج هم برای جلوگیری از این امر هم زمان با دعوای مطالبه مهریه، دعوای اعسار خویش را نیز مطرح میکرد. موضوع مطلب : |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||